برداشتی آزاد از خطبۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
ای اهـل کـوفه اشک شـما باد مـسـتدام بـا ایـن خـیـانـتی که نـمـودیـد بـر امـام نامـه نـوشـتـهاید بیا ای حـسـین و بعـد شد کـشـتـنش برای شـما بـد ترین مقـام نـیـزه سـوار شد سـر مـهـمانتان چـرا این است رسم معرفت و مردی و مرام از لحظهای که اصغـر تـشنه شهید شد دیگر نمانده خواهش و میلی به هر طعام در گوش ماست نـالۀ (اُسقونیِ) حـسین تـرجـیـح میدهـیم بـمـانـیـم تـشـنـهکـام چـشـمی نـدیـده سایـۀ ما را ولی کـنون هـسـتـیم در مـعـابر و در بیـن ازدحـام با دست بـسته در به درِ کـوچهها شدیم بـر مـا نـمـودهایـد جــفـا جـای احـتـرام دیگـر هـمـیـشگی شده اشـک نـگـاه ما داغ درون سـیـنـۀ مـا شـد عَـلَی الـدَّوام دلهای ماست زخمی یک نیمروز تلخ با مـرگ، زخـم سـیـنۀ ما گـیرد الـتـیام |